آیات اصلی
خروج ۲۰: ۱۳ – قتل مکن.
خروج ۲۱: ۱۷، ۲۲: ۱۸-۲۰ – مجازات مرگ برای برخی گناهان مقرر میشود.
یوشع ۸: ۱-۸ – خدا بر نابودی توسط جنگ صحه میگذارد.
اول سموئیل ۱۵: ۲-۳ - خدا بر مجازات توسط جنگ صحه میگذارد.
متی ۵: ۳۸-۴۸ - با شریر مقاومت مكنید بلكه هر كه به رخساره راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز بهسوی او بگردان ... دشمنان خود را محبت نمایید.
لوقا ۶: ۳۰ – هر که از تو سوال کند بدو بده و هر که مال تو را گیرد از وی باز مخواه.
رومیان ۱۳: ۱-۷ – حکومت توسط خدا مستقر شده تا شرارت و بدی را مجازات کند.
اول پطرس ۲: ۱۳-۱۴ – مقامات حکومتی توسط خدا مقرر شده اند تا بدکاران را مجازات کنند.
سوالات
عیسی مسیح به ما تعلیم داد و نشان داد که خدا محبت است. عیسی شریعت عهد عتیق را باطل نساخت (متی ۵: ۱۷). با وجود این، در مقایسه با آنچه شریعت مطرح ساخته بود، تعالیم عیسی عمیق تر و روحانی تر بود. شریعت به رفتار ظاهری افراد توجه داشت، اما عیسی به نیتهای قلبی انسان توجه داشت. عیسی بر قسمتهای مختلف شریعت تاکید کرد و با افزودن محبت به دینداری، معیارهای مشکل تری را بدست داد. برای مثال، شریعت قتل را محکوم میساخت؛ اما عیسی خشم و نفرت در قلب انسان را نیز محکوم کرد (متی ۵: ۲۱-۲۲). شریعت زنا را محکوم میساخت؛ اما عیسی شهوت در قلب انسان را نیز محکوم کرد (متی ۵: ۲۷-۲۸). شریعت حکم میکرد که محبت خود را از همسایه خود دریغ نداریم؛ اما حکم عیسی این بود که دشمنان خود را نیز محبت نماییم (متی ۵: ۴۳-۴۷). شریعت انتقام بی رحمانه و بی حد و مرز را محکوم میساخت؛ اما عیسی پیروان خود را از هرگونه انتقام بر حذر داشت. او فرمود: «با شریر مقاومت مكنید بلكه هر كه به رخساره راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز بهسوی او بگردان، و اگر كسی خواهد با تو دعوا كند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار» (متی ۵: ۳۹-۴۰). و در جای دیگر فرمود: «هرکه از تو سوال کند بدو بده و هر که مال تو را گیرد از وی باز مخواه» (لوقا ۶: ۳۰). همچنین افزود: «لهذا آنچه خواهید كه مردم به شما كنند، شما نیز بدیشان همچنان كنید» (متی ۷: ۱۲، لوقا ۶: ۳۱).
در مورد مقاومت کردن در برابر بدی و شرارت سوالات بسیاری مطرح میشود. آیا هرگز نباید در مقابل بدی مقاومت نماییم؟ آیا هرگز نباید در مقابل اشخاصی که اعمال نادرست انجام میدهند، به زور متوسل شویم؟ پولس و پطرس میگویند که خدا مقامات حکومتی را مقرر داشته تا بدکاران را مجازات کنند و اینکه آنان شمشیر را عبث بر نمیدارند. (رومیان ۱۳: ۱-۷؛ اول پطرس ۲: ۱۳-۱۴). آیا به جوامع انسانی و حکومتها نیز حکم شده است که هرگز به خشونت متوسل نشوند و به هیچ بدکاری صدمه نرسانند؟ اگر چنین باشد، پس آیا یک مسیحی میتواند پلیس باشد و برای مبارزه با خیانتکاران از باتون واسلحه استفاده کند؟ آیا یک مسیحی میتواند در محاکم قضایی قاضی باشد و احکامی در مورد مجازات خاطیان و حتی اعدام آنها صادر کند؟ آیا یک مسیحی میتواند جزو نیروهای مسلح کشورش باشد و به هنگام جنگ دست به اسلحه ببرد؟
دیدگاه نخست: هیچگاه نباید در مقابل بدی مقاومت کرد
بسیاری از مسیحیان بر این عقیده اند که یک ایماندار در هیچ شرایطی نباید در مقابل اشخاصی که مرتکب اعمال شرارت آمیز میشوند، از زور استفاده کند. عیسی از ما خواسته تا او را پیروی کنیم (مرقس ۸: ۳۴-۳۵)؛ او با زندگیاش نشان داد که چگونه میتوان خدمتگزاری فروتن بود (مرقس ۱۰: ۴۲-۴۵). به ما حکم شده که در طریق رنجهای مسیح سلوک کنیم (اول پطرس ۲: ۱۹-۲۴). پولس رسول میفرماید که نباید انتقام بگیریم، بلکه باید بدی را با نیکویی مغلوب سازیم (رومیان ۱۲: ۱۷-۲۱؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱۵). پطرس رسول نیز همین مطلب را تکرار میکند و میفرماید که برای اشخاصی که به ما دشنام میدهند، برکت بطلبیم (اول پطرس ۳: ۸-۹). این مسیحیان میگویند که راه و روش مسیح که همانا محبت به خدا و انسان باشد، اجرای تمامی احکام شریعت را در بر میگیرد (متی ۵: ۱۷)؛ این راه و روش گرچه مشکل تر است، اما نسبت به معیارهای شریعت در مرتبهای والاتر قرار دارد. از آنجا که عیسی شریعت عهد عتیق را به «شریعت محبت» تبدیل نمود (رومیان ۱۳: ۱۰)، احکام عتیق دیگر برای مسیحیان لازم الاجرا نیست.
بنابراین، این دسته از مسیحیان معتقدند که پیروان مسیح نمیتوانند در ارتش خدمت کنند و در جنگها همنوعان خود را نابود سازند. آنان خاطر نشان میکنند که منشا جنگ گناه است (یعقوب ۴: ۱-۴) و اینکه «هر که شمشیر گیرد، به شمشیر هلاک گردد»(متی ۲۶: ۵۲). این مسیحیان میگویند که در اکثر جنگهای اولیه تاریخ قوم اسرائیل، خود خدا برای این قوم میجنگید و قوم اسرائیل نقش تعیین کنندهای در این جنگها نداشتند (خروج ۱۴: ۱۳-۱۴، ۲۴-۲۸؛ یوشع ۵: ۱۳-۱۵، ۶: ۱-۵؛ داوران ۴: ۱۴-۱۵، ۷: ۲-۷، ۲۲). جنگهای بعدی این قوم مورد تایید خدا نبود و انبیا آنها را محکوم کرده، به قوم اسرائیل هشدار میدادند که بر خدا توکل کنند و نه بر سپاهیانشان (اشعیا ۳۱: ۱-۳؛ زکریا ۴: ۶). حتی در عهد عتیق والاترین معیار خدا برای انسان صریحا این بود که زندگیاش در صلح و آرامش سپری شود. برای مثال، خدا درخواست داود برای بنای هیکل را بدین سبب نپذیرفت چون دستان او در جنگ به خون آلوده شده بود (اول تواریخ ۲۸: ۳).
بسیاری از مسیحیان براساس این دیدگاه، معتقدند که مجازات مرگ نیز امری نادرست است. این مسیحیان علاوه بر آیاتی که در مورد مقاومت نکردن در مقابل شرارت وجود دارد (متی ۵: ۳۹)؛ به این ماجرا نیز استناد میکنند که عیسی حکم سنگسار شدن در مورد زنی را که در زنا دستگیر شده بود، به مورد اجرا نگذاشت (یوحنا ۸: ۱-۱۱). بنابراین، بسیاری از این مسیحیان معتقدند که یک مسیحی نباید در منصب حکومتی یا در مقام قضاوت قرار بگیرد، زیرا در این حالت او باید برای مجازات بد کاران و مجرمان «شمشیر بر دارد». آنان همچنین معتقدند که یک مسیحی نمیتواند جزو نیروهای انتظامی باشد، زیرا در این حالت برای حفاظت جامعه مجبور است به خشونت متوسل شود و حتی شخصی جنایتکار را بکشد. این مسیحیان خاطر نشان میسازند که ما شهروندان آسمانیم و نه زمین (فیلیپیان ۳: ۲۰) و خوانده شده ایم تا در صلح و سلامتی زندگی کنیم (عبرانیان ۱۲: ۱۴). اگر چه این مسیحیان از عضویت در مراجع اجرایی حکومت سر باز میزنند، اما مطیع آن هستند. برای مثال، آنها مالیات میپردازند و برای مقامات کشور خود دعا میکنند (مرقس ۱۲: ۱۳-۱۷؛ رومیان ۱۳: ۱-۷؛ اول تیموتائوس ۲: ۱-۲؛ اول پطرس ۲: ۱۳-۱۷).
دیدگاه دوم: فقط آنانی که جزو مقامات اجرایی هستند، باید در برابر بدی و شرارت بایستند
بسیاری از مسیحیان سخنان عیسی را در مورد این مسائل به شکل دیگری تفسیر میکنند. این مسیحیان بر این عقیده اند که سخنان عیسی مربوط به زندگی شخصی ایمانداران میشود، نه مقامات حکومتی، نیروهای انتظامی و سایر خدمتگزاران کشوری که عهده دار وظایف اجتماعی میباشند. از نظر این مسیحیان، اگر ما ایمانداران از برادرمان «برنجیم» یا با فردی مشکلی داشته باشیم، باید طبق فرمایش عیسی، عصبانیت خود را کنار گذارده، با برادر خود «آشتی» کنیم و مسئله خود را با آن شخص حل و فصل کنیم (متی ۵: ۲۲-۲۶). اگر از کسی سیلی خوردیم، نباید با او نزاع کنیم و انتقام بگیریم، بلکه باید با «برگردانیدن روی دیگر خود»، محبت خود را به او نشان دهیم (متی ۵: ۳۸-۴۱). باید به هر کس که از ما چیزی بخواهد یا تقاضای قرض کند، کمک نماییم (متی ۵: ۴۲)، حتی اگر این شخص دشمن ما باشد (لوقا ۶: ۳۵). مطابق این دیدگاه دوم، گفتههای عیسی فقط به زندگی شخصی مسیحیان مربوط میشود.
همچنین این مسیحیان میگویند که عیسی این تعالیم را خطاب به اشخاص منفرد، و به مردمی که مسلح نبودند، فرمود. طبق نظر ایشان، عیسی در تعالیم خود، اختلافات روزمرۀ مردم روستایی را مد نظر داشت. مخاطبین عیسی در آن روزگار، کلام او را در مورد ارتش و نیروهای انتظامی مربوط نمیدانستند. بر اساس این دیدگاه، مقامات و مسئولان کشوری باید در مقابل بدی و شرارت بایستند. باز طبق این دیدگاه، اگر عملکرد صاحب منصبان نادرست باشد، مسیحیان باید در مقابل ایشان نیز بایستند. در عهد جدید، سه نمونه در مورد ایستادگی در برابر مقامات و صاحب منصبان وجود دارد. مورد نخست به عیسی مربوط میشود؛ او هنگامی که هیکل را پاکسازی کرد و میزهای صرافان را واژگون نمود، خشم خود را نسبت به آنان نشان داد و عملا اقدامی قاطع انجام داد، و بدینسان در مقابل بدی و شرارت ایستادگی نمود (یوحنا ۲: ۱۳-۱۶). در مورد دوم نیز عیسی به عمل نگهبانان که بر خلاف عرف دادرسی، به صورت او سیلی زدند، اعتراض کرد (یوحنا ۱۸: ۱۹-۲۳). مورد سوم به پولس مربوط میشود. او نیز در مقابل عمل ناحقی که در مورد او اعمال میشد، به دادگاهی عالیتر متوسل گردید (اعمال ۲۵: ۱۱). این مسیحیان با اشاره به این نمونه ها، معتقدند که ما نیز باید به همین طریق در برابر شرارت ایستادگی کنیم.
این دسته از مسیحیان، تصدیق میکنند که جنگ امری است گناه آلود، اما به گفته پولس در مورد «برداشتن شمشیر» توسط مقامات اشاره میکنند و آن را دلیلی بر تایید او به حساب میآورند (رومیان ۱۳: ۴). عدهای سرباز از یحیای تعمید دهنده پرسیدند که چگونه میتوانند نشان دهند که واقعا توبه کرده اند؛ او به ایشان فرمود که به مواجب خود قانع باشند، اما نگفت که سپاهی گری را ترک گویند (لوقا ۳: ۱۴). این گروه از مسیحیان، احکام عهد عتیق را به دو دسته تقسیم میکنند: در یک سو، مواردی که خدا در عهد عتیق مجاز داشته بود، اما عیسی آنها را منع فرمود، نظیر طلاق (متی ۵: ۳۱) و سوگند (متی ۵: ۳۳)؛ و در سوی دیگر، مواردی که خدا بطور خاص در عهد عتیق امر فرموده بود، و عیسی نیز آنها را منع نکرد، نظیر اجرای مجازات مرگ یا جنگیدن به خاطر هدفی عادلانه (اعداد ۳۱: ۱-۷؛ یوشع بابهای ۶-۸؛ داوران ۴: ۱۴-۱۶، ۷: ۲-۲۲؛ اول سموئیل ۱۵: ۲-۳). یوحنا در رؤیای خود، عیسی را در زمانهای آخر دید که در مقام رهبر جنگاوران میآید تا کسانی را که با خدا میجنگند، نابود سازد (مکاشفه ۱۹: ۱۱-۱۹). بنابراین، اگر چه این مسیحیان تصدیق میکنند که اکثر جنگها ناعادلانه و نادرستند، اما معتقدند برخی جنگها ضروری و «عادلانه»اند. بسیاری از این مسیحیان معتقدند که مجازات مرگ همچنان باید اجرا شود. حتی در عهد جدید، خدا از پطرس استفاده کرد تا مجازات مرگ را در مورد دو نفر که سعی داشتند به خدا دروغ بگویند، اعلام کند (اعمال ۵: ۱-۱۰). آنان معتقدند که جنگ یا مجازات مرگ، اراده کامل خدا نیست، اما خدا برای جلوگیری از برخی بی عدالتیها یا نشان دادن میزان جدیت برخی از گناهان، اجازه وقوع این جنگها را میدهد.
در مورد داشتن مقام حکومتی، این مسیحیان به سخن پولس در مورد اطاعت از حکومت و قوانین آن و پرداخت مالیات اشاره میکنند (رومیان ۱۳: ۱-۷). اگر چه امپراطور وقت روم، شخصی بود که به شکلی وحشیانه بر مسیحیان ستم روا میداشت، اما پولس رسول میگوید که حکومتها از جانب خدا مرتب شده اند و مقامات حکومتی خادم خدا هستند (رومیان ۱۳: ۱، ۴، ۶). مامورین اخذ مالیات نیز نباید از شغل خود کناره گیری کنند، بلکه باید مالیاتها را به شیوهای عادلانه جمع آوری نمایند (لوقا ۳: ۱۲-۱۳؛ رومیان ۱۳: ۶-۷). این دسته از مسیحیان معتقدند که بهتر است ایمانداران به نیروهای انتظامی بپیوندند و مناصب حکومتی را بر عهده گیرند تا نیروهای انتظامی و مقامات حکومتی را تشویق کنند که طریق عدالت الهی را پیروی کنند و در صورت لزوم، از خود رحمت و بخشش نشان دهند. آنان میگویند مسیحیان باید در حومت «نور» باشند (متی ۱۵: ۱۴-۱۶). اگر چه آنان نباید بجنگند و انتقام گیرند و از منافع خود دفاع کنند، اما به عنوان نیروهای انتظامی و مقامات حکومتی، باید در مجازات خطاکاران بکوشند و از حقوق و منافع ملت دفاع کنند.
No comments:
Post a Comment