آیات اصلی متی ۸: ۱۶-۱۷ – شفا و رهایی در خدمت عیسی. متی ۱۲: ۴۳-۴۵ – تعلیم در مورد ارواح شریر. مرقس ۵: ۱-۱۷ – عیسی شخصی دیوزده را آزاد میسازد. مرقس ۹: ۱۴-۲۹ – عیسی دیوی را از پسری که دچار غش بود، اخراج میکند. مرقس ۱۶: ۱۶-۱۸ – شفا و رهایی نشانهای است که همراه ایماندارانند. اول قرنتیان ۱۲: ۹-۱۰ – عطایای شفا، معجزات و تمیز بین ارواح. یعقوب ۵: ۱۴-۱۶ – مسح کردن با روغن و دعا از سوی مشایخ برای بیماران. شفای الهی بیماران در کتاب مقدس وعدههای بسیاری در مورد شفا از بیماریها وجود دارد. به یهودیان در عهد عتیق وعده شفا (مزمور ۳: ۱-۵) و نیز محافظت در برابر بیماریها (خروج ۱۵: ۲۶) داده شده بود. کتاب مقدس شیطان را به عنوان منشا بیماریها معرفی میکند (لوقا ۱۳: ۱۶؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی فرمود یکی از دلایل مسح شدن وی با روحالقدس و قدرت، این است که بیماریها را شفا دهد (لوقا ۴: ۱۷-۱۸، ۵: ۱۷). کتاب مقدس میگوید که عیسی همه مریضان را شفا بخشید (متی ۸: ۱۶) و نیز میگوید که او هر مرض و هر درد را شفا میداد (متی ۴: ۲۳). به شاگردان عیسی نیز قدرت شفا دادن بخشیده شده بود (متی ۱۰: ۱، ۸؛ مرقس ۶: ۷، ۱۳؛ لوقا ۱۰: ۹). عیسی شفا دادن را یکی از ویژگیهای ایمانداران معرفی میکند (مرقس ۱۶: ۱۸)؛ در تمامی کتاب اعمال رسولان، شاهد شفای بیماران میباشیم. یعقوب انتظار داشت که کلیسا برای بیماران دعا کند تا شفا یابند (یعقوب ۵: ۱۴-۱۶). عطایای شفا و معجزات، از زمره عطایای روحالقدس میباشند (اول قرنتیان ۱۲: ۹-۱۰، ۲۸). در کلیسای اولیه و در زمان رسولان و در قرون بعدی نیز شفاهای بسیاری به وقوع میپیوستند. بسیاری از مسیحیان ایمان دارند که خدا امروزه نیز چون گذشته شفا میدهد. آنان به عبرانیان ۱۳: ۸ اشاره میکنند که میفرماید عیسی مسیح دیروز و امروز و تا ابد الاباد همان است؛ و نیز به مرقس ۱: ۴۰-۴۱ اشاره میکنند تا نشان دهند که عیسی پیوسته خواستار شفا یافتن مریضان بود. امروزه در جهان، مسیحیان بسیاری وجود دارند که توسط قدرت الهی شفا یافته اند؛ و بسیاری هستند که ادعا میکنند شاهد چنین شفاهایی بوده اند. آنان به آن نبوتهای عهد عتیق استناد میکنند که میگویند نجات دهنده موعود نه تنها گناهان ما، بلکه مرض هایمان را نیز بر صلیب بر خود خواهد گرفت (اعداد ۲۱: ۸-۹؛ اشعیا ۵۳: ۴-۵). در اشعیا باب ۵ در متن اصلی عبری گفته میشود که او ضعفهای ما را گرفت و مرضهای ما را برداشت؛ در متی ۸: ۱۷ این قسمت به همین شکل نقل شده است. اگر عیسی، هم گناهان و هم مرضهای ما را بر صلیب بر خود گرفت، پس باید انتظار داشته باشیم که همانگونه که او امروزه گناهان را میآمرزد، مرضها را نیز شفا دهد. این مسیحیان معتقدند خاری در جسم پولس بیماری جسمی نبود بلکه همان فرشته شیطان بود (دوم قرنتیان ۱۲: ۷). بسیاری از این مسیحیان معتقدند که عطایای روحالقدس امروزه نیز در اختیار ایماندارانند و نعمتهای شفا دادن و قوت معجزات را از جمله این عطایا میدانند (اول قرنتیان ۱۲: ۹-۱۰). برخی از این مسیحیان معتقدند که ما باید انتظار داشته باشیم که خدا همه مرضهایمان را شفا بخشد. برخی دیگر معتقدند برخی از بیماریها شفا مییابند، و نباید انتظار داشته باشیم که همه بیماریهایمان شفا یابند. برخی از مسیحیان نیز بر این عقیده اند که خدا دیگر از راههای فوق طبیعی شفا نمیدهد، بلکه برای شفای انسان، پزشک و دارو را در اختیار او قرار داده است. بسیاری از مسیحیان در طول تاریخ کلیسا، شاهد شفای الهی بیماران از راههای فوق طبیعی نبوده اند؛ به همین جهت، معتقدند که قدرت شفای الهی تنها به مسیحیان قرن اول داده شده بود. این مسیحیان به خود پولس اشاره میکنند که دوست بیمارش را در حالی که هنوز بیمار بود، ترک گفت (دوم تیموتائوس ۴: ۲۰)؛ خاری در جسم پولس را نیز یک بیماری جسمی (دوم قرنتیان ۱۲: ۷) یا احتمالا یک بیماری مربوط به چشم میدانند (غلاطیان ۴: ۱۵). آنان متی ۸: ۱۶-۱۷ را بدینگونه تفسیر میکنند که هنگامی که عیسی بر زمین بود، مرضهای ما را بر خود گرفت؛ اما بر صلیب او فقط گناهان ما را برداشت. آنان معتقدند که عیسی بر صلیب تنها به جهت گناهان ما مرد، نه برای گناهان و مرضهایمان هر دو. پیروان دیدگاه سوم، حقیقت را در حد فاصل بین این دو دیدگاه میبینند. ایشان معتقدند که هر دو دیدگاه تا حدی درست است. برای بررسی موضوعی مشابه با این موضوع، به مقالۀ عمومی: «تعمید روحالقدس» مراجعه کنید. دعا به جهت شفا در کتاب مقدس مردم به طرق مختلف شفا مییافتند. عیسی فرمود که بطلبیم تا بیابیم (متی ۷: ۷؛ یعقوب ۴: ۲). عیسی به بسیاری گفت که ایمان ایشان باعث شفایشان شده است (متی ۸: ۱۰-۱۳؛ مرقس ۱۰: ۵۲). رسولان نیز سخن مشابهی بر زبان راندند (اعمال ۳: ۱۶). دیگران توسط اطاعتشان شفا یافتند (دوم پادشاهان ۵: ۱-۱۴؛ لوقا ۱۷: ۱۴؛ یوحنا ۹: ۷). مفلوجان بسیاری توسط فرمانی که از دهان عیسی یا یکی از رسولان صادر گشت، شفا یافتند (مرقس ۲: ۱۰-۱۱؛ یوحنا ۵: ۸؛ اعمال ۳: ۶، ۱۴: ۱۰). عیسی به شاگردانش فرمود که سخنان و وعدههای او را با اطمینان خاطر اعلام کنند (مرقس ۱۱: ۲۲-۲۴؛ یوحنا ۱۴: ۱۳-۱۴). بسیاری از بیماریها با «مسح شدن با روغن» شفا مییافتند (مرقس ۶: ۱۳)؛ یعقوب به کشیشان کلیسا توصیه میکند که شخص بیمار را با روغن مسح کنند تا شفا یابد (یعقوب ۵: ۱۴-۱۶). بسیاری دیگر توسط «نهادن دستها» و دعا بهبود مییافتند (مرقس ۶: ۵-۶؛ لوقا ۴: ۴۰؛ اعمال ۲۸: ۸). عیسی فرمود آنانی که ایمان دارند، بر بیماران دست خواهند نهاد و ایشان شفا خواهند یافت (مرقس ۱۶: ۱۶؛ عبرانیان ۶: ۱-۲). برخی شفاهای خارق العاده توسط «لمس» ردای عیسی (لوقا ۶: ۱۹، ۸: ۴۳-۴۶)، افتادن سایه پطرس بر اشخاص (اعمال ۵: ۱۵)، و نهادن دستمالها و فوطههای پولس انجام میشدند (اعمال ۱۹: ۱۲). حداقل در یک مورد نیز لازم شد که عیسی دعایی را تکرار کند (مرقس ۸: ۲۲-۲۵). با وجود این، مسیحیان نباید در استفاده از امکانات پزشکی معاصر و درمان عملی خود داری ورزند. خدا میتواند مستقیما شفا دهد، اما اغلب برای شفا دادن از «وسایلی» استفاده میکند. وی از لمس کردن، روغن و حتی گِل استفاده میکند (یوحنا ۹: ۶-۷). به همین شکل، به دارو نیز باید به عنوان وسیلهای برای شفا نگریست. پولس به تیموتائوس اندرز میدهد که از شراب به عنوان دارویی برای شکم و ضعفهای بسیار خویش، استفاده کند. پولس، از لوقا که پزشکی بود که در سفرهای بشارتی او را همراهی میکرد، به عنوان لوقای طبیب حبیب یاد میکند (کولسیان ۴: ۱۴). بنابراین، ما برای شفا، نباید «برای هر مورد» از خدا انتظار معجزه داشته باشیم، و نباید هم همیشه به «وسایلی» چون دارو و پزشکی متکی باشیم. در واقع، برخورد صحیح آن است که برای شفا هم به خد تکیه داشته باشیم و هم در صورت نیاز، به دارو و درمان توجه نماییم (دوم پادشاهان ۲۰: ۵-۷)؛ سپس خدا را شکر بگذاریم که توسط هر وسیلهای که خود صلاح میداند، ما را شفا داده است. در مورد اینکه چرا برخی اشخاص شفا نمییابند، دلایل بسیاری ذکر شده است. دلیل اصلی پاسخ نیافتن دعای شفا، بی ایمانی است، خواه بی ایمانی ما (مرقس ۹: ۲۳-۲۴)، خواه بی ایمانی کسانی که سعی میکنند ما را شفا دهند (متی ۱۷: ۱۹-۲۰)، یا بی ایمانی اشخاصی که پیرامون ما هستند (مرقس ۶: ۵-۶). ممکن است در زندگی ما گناهی اعتراف نشده وجود داشته باشد (یوحنا ۵: ۱۴؛ یعقوب ۵: ۱۶)، گناهانی نظیر نبخشیدن خطای دیگران (مرقس ۱۱: ۲۴-۲۵)، نا اطاعتی (دوم پادشاهان ۵: ۱، ۸-۱۴)، یا رابطه نادرست با همسر (اول پطرس ۳: ۷). شرکت در شام خداوند بطور ناشایست یا بدون اعتراف به گناه نیز میتواند منجر به بیماری شود (اول قرنتیان ۱۱: ۲۷-۳۰). برخی حتی از خدا شفا را نمیطلبند (یعقوب ۴: ۲)؛ این نطلبیدن ممکن است به علت ناآگاهی یا ایمان نداشتن به امکان وقوع شفا باشد. اگر ما از بدن خود به گونهای نادرست استفاده کنیم یا از پذیرش سایرراههای شفا که خدا فراهم ساخته سر باز زنیم، این کارمان به منزلۀ «تجربه کردن» خدا خواهد بود، همان عملی که در کلام خدا منع شده است (متی ۴: ۶-۷). گاه ممکن است دلیل شفا نیافتن بیمار این باشد که هنوز زمان شفا یافتن او نرسیده است. برای مثال، عیسی برای شفای ایلعازر، دوست بیمارش، بلافاصله به سراغ او نرفت، بلکه اندکی صبر کرد؛ در این فاصله او مرد و عیسی بعد از چهار روز او را زنده کرد (یوحنا ۱۱: ۶، ۴۳-۴۴). به این ترتیب، فرصتی به وجود آمد تا عیسی معجزه بزرگتری انجام دهد. خدا برای نشان دادن قدرت خود ممکن است پیش از شفای یک شخص، سالها صبر کند و آنگاه او را با استفاده از شخصی خاص یا وسیلهای خاص، شفا دهد (مرقس ۹: ۲۹؛ یوحنا ۵: ۵-۹، ۹: ۳). ممکن است خدا زمان محدودی برای زندگی یک فرد تعیین کرده باشد. در عهد عتیق، خدا به حزقیا نشان داد که فقط پانزده سال دیگر به او عمر داده است (دوم پادشاهان ۲۰: ۵-۷). موضوع دیگر آن است که در برخی موارد هم ممکن است تشخیص ما در مورد بیماری یک شخص نادرست باشد و ممکن است تصور کنیم فرد دچار بیماری جسمی است؛ در حالی که علت اصلی بیماریاش یک روح شریر یا دیو است. رهایی از ارواح شریر همانند مسئله بیماریهای جسمی، وعدههای بسیاری در مورد رهایی از اسارت شیطان و دیوها و ارواح شریری که تحت تسلط او هستند، در کتاب مقدس آمده است. عیسی فرمود که یکی از دلایل مسح شدن وی با روحالقدس و قدرت، این است که اسیران را به رستگاری رهنمون سازد (لوقا ۴: ۱۸). او به هر جا که قدم میگذاشت، ارواح شریر را از اشخاصی که در اسارت آنها بودند، اخراج مینمود (متی ۴: ۲۴؛ مرقس ۱: ۳۴، ۳: ۱۱). عیسی به دوازده شاگرد اصلی خود و سپس به هفتاد و دو شاگرد دیگر، بر جمیع دیوها اقتدار بخشید (لوقا ۹: ۱، ۱۰: ۱، ۱۷-۱۹). عیسی اخراج کردن دیوها را یکی از عملکردهای ایمانداران به شمار میآورد (مرقس ۱۶: ۱۷)؛ این عملکرد به روشنی در کتاب اعمال به چشم میخورد (اعمال ۵: ۱۶، ۸: ۷، ۱۶، ۱۸، ۱۹: ۱۱-۱۲). یکی از عطایای روحالقدس عطای تمیز ارواح است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۰). ارواح شریر ارواح مردگان نیستند که پس از مرگشان به این دنیا باز میگردند تا اشخاص را در اسارت خود گیرند. کتاب مقدس به روشنی تعلیم میدهد که روح انسانها یا به آسمان نزد مسیح میروند (فیلیپیان ۱: ۲۳)، یا به عالم مردگان میروند و در انتظار روز داوری میمانند (عبرانیان ۹: ۲۷؛ مکاشفه ۲۰: ۵، ۱۳). دیوها ارواح شریر یا ناپاکی هستند (متی ۱۰: ۱، ۱۲: ۴۳) که خادمان شیطانند (متی ۱۲: ۲۶-۲۷؛ مرقس ۳: ۲۲-۲۶). شیطان و خادمانش توسط خدا آفریده شدند؛ اما بعدها علیه خدا طغیان کردند (اشعیا ۱۴: ۱۲-۱۵؛ حزقیال ۲۸: ۱۳-۱۷). تعداد دیوها بسیار زیاد است و آنها در همه جای دنیا وجود دارند (مرقس ۵: ۹؛ افسسیان ۶: ۱۲). آنان میتوانند وارد وجود انسانها و حیوانها شوند و آنها را تحت تسلط خود درآورند. آنها دوست ندارند خارج از بدن یک موجود زنده بمانند (متی ۱۲: ۴۳-۴۵؛ مرقس ۵: ۲، ۱۲-۱۳). آنان تصدیق میکنند که عیسی مسیح پسر خدا است (مرقس ۱: ۲۳-۲۴، ۳۴؛ اعمال ۱۹: ۱۵)؛ و به این معنی آنان به مسیح ایمان دارند (یعقوب ۲: ۱۹). اما آنان همچنین از این امر آگاهند که سرنوشت نهایی شان عذاب کشیدن در هاویه است (متی ۸: ۲۹، لوقا ۸: ۳۱). پولس رسول میفرماید قربانیهایی که تقدیم بتها میشود، در واقع قربانیهایی است که به دیوها تقدیم میشود (اول قرنتیان ۱۰: ۱۹-۲۱). گاهی یک شخص، کاملا دیو زده است یعنی شخصیت او تحت تسلط و سیطره شخصیت روح شریر است که بر ذهن و بدن او «حکمرانی» میکند (مرقس ۵: ۱۵-۱۶). اما در برخی موارد، روح شریر کاملا بر وجود فرد حکمرانی نمیکند، بلکه روح و بدن شخص تحت «حمله» یا فشار روح شریر قرار دارد (متی ۹: ۳۲، ۱۲: ۲۲؛ مرقس ۹: ۱۷-۲۹؛ لوقا ۶: ۱۸). همه مسیحیان از این امر آگاهند که وجود یک مسیحی نمیتواند کاملا توسط یک روح شریر تسخیر شود زیرا خدا بر زندگی یک ایماندار حکمرانی دارد و او متعلق به خداست (اول قرنتیان ۶: ۱۹-۲۰). با وجود این، بسیاری از مسیحیان معتقدند که ارواح شریر میتوانند آنها را «تحت فشار» قرار دهند یا به آنها «حمله» کنند. آنان به نمونه پولس اشاره میکنند که فرشته شیطان جسم او را عذاب میداد (دوم قرنتیان ۱۲: ۷)؛ و نیز به هشدار پولس به ایمانداران اشاره میکنند که به آنان میگویدشریک دیوها نشوند (اول قرنتیان ۱۰: ۲۰-۲۲). آنان به اشخاص بسیاری اشاره میکنند که بیماری جسمی شان احتمالا به علت کار ارواح شریر به وجود آمده بود، و آنها را برای رهایی نزد عیسی میآوردند (مرقس ۳: ۱۰-۱۱؛ لوقا ۶: ۱۸-۱۹). آنان بر این عقیده اند که همه این اشخاص کاملا تحت تسلط ارواح شریر نبودند، اما احتمالا برخی از آنان تحت نفوذ قدرت ارواح شریر قرار داشتند. از نظر آنان، این احتمال وجود دارد که مسیحیان تحت تاثیر ارواح شریر قرار گیرند، به گونهای که حتی ممکن است دروغها و تعالیم آنها را باور کنند (اول تیموتائوس ۴: ۱-۳). پولس رسول نیز خاطر نشان میسازد که نبرد ما نه با خون و جسم، بلکه با ارواح شریر است (افسسیان ۶: ۱۲). کلام خدا به ما میگوید روحها را بیازمایید که از خدا هستند یا نه (اول یوحنا ۴: ۱-۳). اما گروهی دیگر از مسیحیان بر این عقیده اند که امکان ندارد که ارواح شریر در درون ایمانداران عمل کنند. آنان معتقدند که روحالقدس و روح شریر نمیتوانند همزمان در یک شخص ساکن باشند (اول قرنتیان ۶: ۱۹). برخی از این مسیحیان معتقدند که یک روح شریر هرگز نمیتواند به یک مسیحی حقیقی حمله کند. برخی دیگر نیز بر این عقیده اند که یک روح شریر خارج از وجود یک ایماندار میتواند به او حمله کند یا او را تحت تاثیر قرار دهد، اما نمیتواند وارد بدن او شود. روشن ساختن این موضوع اهمیت دارد زیرا مشخص میسازد که چگونه باید برای دیگران دعا کنیم. اگر در وجود یک ایماندار روح شریری وجود داشته باشد، برای اینکه وی از بیماری یی خاص یا مشکلات عاطفی یا از گناهانی خاص آزاد شود، باید این روح شریر از وجودش اخراج گردد. اما باید این موضوع را به یاد داشته باشیم که بسیاری از گناهان نتیجه عملکرد طبیعت گناه آلود ما هستند، نه نتیجه عملکرد شیطان یا ارواح شریر (غلاطیان ۵: ۱۹-۲۱). دعا برای رهایی از ارواح شریر اگر نتوانیم به طور قطعی نتیجه گیری کنیم که آیا روح شریر میتواند وجود یک مسیحی را تسخیر کند یا نه، اما باید لاقل بدانیم که چگونه غیر مسیحیان را از شیطان و ارواح شریر رهایی دهیم. همه مسیحیان به اسلحه تام خدا نیاز دارند که اجزا تشکیل دهنده آن، در افسسیان ۶: ۱۰-۱۷ ذکر شده است؛ این اجزا عبارتند از: راستی، عدالت، سلامتی، ایمان، نجات و کلام خدا. پیش از رهایی دادن فرد اسیر، آماده شدن در دعا بسیار مهم است (مرقس ۹: ۲۸-۲۹؛ افسسیان ۶: ۱۸). برخی از مسیحیان معتقدند که مرقس ۹: ۲۹، باید «دعا و روزه» ترجمه شود و نه فقط «دعا»، و برای اینکه شخصی خدمت رهایی افراد از ارواح شریر را با موفقیت انجام دهد، ضروری است که مدت زمانی خاص را به دعا اختصاص دهد. در صورت امکان، دعا برای رهایی شخص از ارواح شریر، باید از سوی یک گروه انجام شود و نه یک فرد. تمام کسانی که در خدمت اخراج ارواح شریر هستند، باید مسیحیانی روحانی و بالغ باشند (به اعمال ۱۹: ۱۳-۱۶ مراجعه شود). پیش از دعا کردن برای شخص مقهور ابلیس، باید مدت زمانی را با او گذراند تا وضعیتش خوب ارزیابی گردد. اگر شخص مورد نظر مسیحی نباشد و تمایل نیز به مسیحی شدن نشان ندهد (که این امر او را از داشتن قدرت روحالقدس محروم میسازد)، در دعا کردن برای چنین شخصی باید بسیار محتاط باشیم. ممکن است دعایی کوتاه برای این شخص وضعیت او را بدتر از قبل سازد (متی ۱۲: ۴۳-۴۵). برخی بر این عقیده اند که اگر در منزل شخص تسخیر شده، بتی وجود داشته باشد (این بت ممکن است به صورت طلسم یا یک مجسمه جادو شده یا متعلق به مذاهب غیر الهی باشد)، بدون خارج ساختن این بت از منزلش یا نابودی آن، نباید در جهت رهایی آن فرد اقدامی به عمل آورد (اعمال ۱۹: ۱۹). در غیر این صورت، ارواح شریر مجددا وارد وجود آن شخص خواهند شد. ارواح شریر ممکن است علت برخی از بیماریهای جسمی باشند. یا برعکس، ممکن است در وهله اول چنین به نظر رسد که علت بیماری فرد، ارواح شریر است، در حالی که شاید چنین نباشد. برای مثال، حملات صرع ممکن است شبیه عملکرد ارواح شریر به نظر برسند، اما معمولا این حملات در اثر ضایعهای در مغز دست میدهد. در این زمینه، برخورداری از عطای تمیز ارواح میتواند مفید باشد، یعنی عطایی که روحالقدس آن را میبخشد و فرد را قادر میسازد تا دریابد که آیا شخص مقابل تحت سلطه یا تاثیر روح شریر است یا نه (اول قرنتیان ۱۲: ۱۰). دعا برای شخص دیو زده، ابتدا باید با دعا به جهت محافظت از اشخاصی که در جلسه اخراج روح شریر شرکت دارند، آغاز شود، که البته همه این اشخاص باید ایماندار باشند (اعمال ۱۹: ۱۳-۱۶). آنگاه شیطان و نیروهای او باید بسته شوند (متی ۱۶: ۱۹، ۱۸: ۱۸)، و شخص اسیر باید آماده ترک کردن هر گناهی باشد که اسیر آن است. دعا به جهت شفا نیز معمولا دعایی است که در این شرایط کرده میشود (که این دعا میتواند در دل اشخاص انجام شود). اما دعای رهایی، «فرمانی» است که در نام و با اقتدار عیسی مسیح خطاب به روح شریر کرده میشود (لوقا ۱۰: ۱۷؛ اعمال ۱۶: ۱۸؛ ۱۹: ۱۳-۱۶). با وجود این، نیازی نیست که با صدای بلند فریاد بزنیم؛ با فریاد زدن نمیتوان روح شریر را ترساند تا از فرد خارج شود. باید به روح شریر فرمان داد تا بدون آسیب زدن به شخص اسیر یا اشخاص دیگر، از فرد خارج شود و به جهت داوری به حضور عیسی مسیح برود (یهودا ۹). نام عیسی بسیار قدرتمند است و اغلب باعث رهایی فوری شخص میشود، طوری که وی فورا در مییابد که آزاد شده است. پس از دعای رهایی، باید بلافاصله برای شخص رهایی یافته دعا کرد تا از محبت و روح مقدس خدا پُر شود (متی ۱۲: ۴۳-۴۵). شخص رهایی یافته اگر قبلا فرزند خدا نبوده است، باید فرزند خدا شود. همچنین به شخص باید تعلیم داده شود که در برابر شیطان مقاومت کند و از ارتکاب گناهی که باعث ورود روح شریر به زندگیاش شده، اجتناب ورزد (یعقوب ۴: ۷؛ اول یوحنا ۱: ۹). دلایل اصلی که میتوانند مانع از رهایی کامل فرد شوند، عبارتند از بی ایمانی، (متی ۱۷: ۱۶-۲۰)، رد کردن مسیح، ترک نکردن گناهی که منجر به ورود روح شریر به درون فرد شده، مانند نبخشیدن دیگران، و نیز ناتوانی در تشخیص و شناخت روح شریر (یعنی سعی در اخراج روح از کسی که تحت تسخیر روح نیست). خلاصه هم شفا و هم رهایی از ارواح شریر بیانگر محبت خدا نسبت به ما هستند؛ همچنین بیانگر توجه خدا نه تنها به روح ما، بلکه به فکرها و بدنهای ما نیز هست. خدا آماده است بیماریها و ضعفهای ما را شفا دهد و ما را از اسارت رهایی دهد. خواست خدا آن است که ما تندرست و در هر وجه کامیاب باشیم (سوم یوحنا ۲).
No comments:
Post a Comment